دکتر محمد محمدرضایی
menusearch
mmrezai.ir

مجلس و برنامه‌ریزان فرهنگی دغدغه تحول علوم انسانی ندارند

۱۳۹۷/۶/۲۶ دوشنبه
مجلس و برنامه‌ریزان فرهنگی دغدغه تحول علوم انسانی ندارند
مجلس و برنامه‌ریزان فرهنگی دغدغه تحول علوم انسانی ندارند

محمد محمدرضایی تاکید کرد:

مجلس و برنامه‌ریزان فرهنگی دغدغه تحول علوم انسانی ندارند

محمدرضایی در گفت‌وگویی ماجرای مناظره با مجتهد شبستری را تشریح می کند و ضمن تاکید بر طفره رفتن وی از مناظره، مبانی اندیشه وی را سست می داند.

 

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از رسا، مقام معظم رهبری در مورد اهمیت علوم انسانی تعبیری دارند اینکه علوم انسانی روح دانش است. به همین جهت گفت‌و گویی تفصیلی با محمد محمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران و رییس بنیاد ملی نخبگان استان قم صورت گرفته که در ادامه این گفتگو را خواهیم خواند.

 

*با توجه به اینکه در سال های اخیر مقام معظم رهبری بر اسلامی سازی علوم انسانی در دانشگاه ها تاکید داشته اند، این اسلامی سازی چه اهمیتی دارد؟

 

همانطور که اشاره شد مقام معظم رهبری با درایت خود بر اسلامی شدن علوم انسانی اسلامی تاکید دارند که علوم باید اسلامی، بومی، به روز و کارآمد شوند؛ رهبر معظم انقلاب تعبیری دارند که علوم انسانی فعلی نه تنها مفید نیست بلکه برای دانشگاه مضر است.

 

به هر جهت مسیر آینده و فرهنک کشور را علوم انسانی تشکیل می دهد؛ آن چیزی که به عنوان علوم انسانی در دانشگاه ها تدریس می شوند واقعا با مشکل اساسی مواجه اند. امروز نیمی از دانشجویان ما در دانشگاه ها رشته های علوم انسانی تشکیل می دهد این دانشجویان نظریات غرب را با مبانی و غایت خاصی در کشور ما مطرح می شود و دانشجویان آن را مطالعه می کنند و فارغ التحصیل می شوند و آن را می خواهند در جامعه ترویج می کنند.

 

در صورتی که ما کشوری اسلامی هستیم و نمی شود یک کشور اسلامی که حاکمیت اسلامی دارد آن چیزی که در دانشگاه ها تدریس می شود برخلاف مبانی و اصول اسلامی باشد و برخلاف دستاوردهای آن باشد. به همین جهت اسلامی سازی علوم ضرورت دارد و از اهمیت خاصی برخوردار است و باید در راستای اسلامی سازی فعالیت وتلاش مضاعف کرد و مواد لازم برای تحصیل دانشجویان فراهم کرد چرا که نمی شود شعار و اهداف مان یه چیزی باشد ولی آن چه که در دانشگاه ها تدریس می شود و در جامعه ترویج می شود چیز دیگر باشد که البته کار بسیار سخت و دشواری است.

 

*آیا منظورتان این است که خاستگاه نظریاتی که در حوزه های مختلف دانشگاه ها از جمله علوم سیاسی، روانشناسی، جامعه شناسی و… ارائه می شود با الزامات جامعه اسلامی همخوانی ندارد و نمی تواند با آنها جامعه را اداره کرد؟

 

بله همین طور است؛ جالب این است که برخی از افرادی که مخالف اسلامی شدن علوم هستند علوم انسانی غرب را که براساس مبانی مادی گرایی بنا شده را علم می دانند و نظریات مقابل آن را ایدئولوژی میدانند و می گویند اینها قصد دارند جوان ها را با اسلامی کردن علوم شستشویی مغزی کنند.

 

حضرت امام(ره) تعبیری دارند که آنچه که ما از حوزه و دانشگاه می خواهیم آن نیست که ما در سطح ظاهر ملاحظه می کنیم بلکه سطح ظاهر بسیار خوب است ولی مقصود اسلام آن است که تمام علوم چه علوم طبیعی چه غیر طبیعی به علوم الهی و توحید بازگردد بنابراین اسلام آمده تا همه موجودات طبیعی را به الهیت بازگرداند. ایشان تعبیری دارند که قرآن می فرمایید ” اقرا باسم ربک الذی خلق” یعنی قرائت کن نه قرائت مطلق، بلکه به اسم رب قرائت کن، یعنی بیاموز نه آموزش مطلق، یعنی باید جهت دار و جهت آن باید رب و توجه به خدا باشد؛ در واقع همه علوم نهایت اش باید به توحید بازگردد و اگر غیر این باشد به نظر من شرک است.

 

*ما علوم طبیعی را هم می توانیم متصل به این نظر بدانیم؟

 

بله؛ خداوند قوانینی را در طبیعت قرار داده و باید بدانیم که صاحب این قوانین خداوند متعال است. اگر یک دانشمندی نظرش این باشد که انسان یا طبیعت خود به خود بوجود آمده و این قوانین تصادفی پدید آمده این نظر صحیح نیست چرا که بر اساس واقعیت بنا نشده است. پس باید چه طبیعت و چه انسان جهت اش اسم رب باشد و بدانیم که همه مخلوق خداوند متعال هستند و همه “انالله واناالیه راجعون” و این شعار اسلامی شدن علوم است.

 

یک نکته ای که قابل تامل است اینکه بیشتر ملحدین معروف غرب مشکلات اساسی در کودکی خود داشته اند یا پدرشان را از دست داده اند یا بچه طلاق و معتاد بودند و از لحاظ روانی دچار مشکل بوده اند و برای آن ها این مشکلات روانی تبدیل به عقده شده است که نمونه آن آقای نیچه قبل از ۵سالگی پدرش را از دست میده و مرگ پدر در نوشته هایش به صورت غمگینانه نمایان است و خود را ضد مسیح معرفی می کند و نتوانسته اند جایگزین مناسب پیدا کنند، استالین پدرش یک فرد الکلی بوده و وی را مورد ضرب و شتم قرار می داده است.

 

دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربه گرایی می گوید اگر کتاب در مورد الهیات در دست بگیریم میپرسم آیا در آن هیچ استدلالی انتزاعی درباره کمیت یا عدد است؟ آیا استدلال تجربی درباره واقعیات و موجودات در آن است؟ اگر پاسخ منفی است آن را در آتش بیاندازید، چون چیزی جز سفسطه در آن کتاب نیست؛ حال ببینید کسی که از اول عقیده اش این است که همه معرفت ما از تجربه آغاز شده و به تجربه ختم می شود حال شما این دیدگاه هایی که این فیلسوف دارد را قراراست در دانشگاه های کشور اسلامی تدریس شود.

 

حتی دیدگاه دیوید هیوم نتوانست مبانی علوم تجربی را اثبات کند و ایشان گفت بنده فلسفه ارائه می کنم که این مبانی را برگردانم به امور عقلانی چون نمی شود از تجربه کلی ضرورت را برگرفت؛ اگر در علم قانون کلی وجود نداشته باشد آن را علم نمی شود گفت؛ حال یک نفر آمده و این دیدگاه را مطرح کرده و اساسا مبنای دیدگاه وی غلط است و با این حال ما تمام دیدگاه های این فیلسوف را مقدس می دانیم و نظریات غلط وی در دروس دانشگاهی تدریس می شود و این مباحث را به عنوان نظریات علمی در ذهن دانشجویان خود می گنجانیم.

 

نمونه دیگر از نظریات دانشمندان غرب آقای دورکیم است وی معتقد است که منشا همه ادیان بزرگ توتم پرستی است توتم نمادی از پرستش جامعه است و مردم تصور می کنند که موجود الهی را می پرستند در حالیکه آن همان جامعه است و چیزی جز جامعه نیست و وی معتقد است که خدا واقعیتی ندارد و متمایز از جامعه است هر چی هست همین جامعه است حال آیا می توان دیدگاه های ایشان را علم دانست؟!

 

نمونه دیگر آقای مارکس معتقد است که ما سازنده دین هستیم نه دین سازنده ما؛ دین افیون مردم است و من از همه خدایان بیزارم؛ درحالیکه آیا کسی می شود از خدای خود بیزار باشد؟! یا آقای فروید روانشناس اتریشی که پدر علم روانکاوی جدید است معتقد است دین و خدا جلوه غریزه سرکوب شده جنسی است و تصور خدا فرافکنی درون ماست و این خرافه و افسانه است، آسمان تهی و چیزی در آن نیست!

 

امروزه علوم انسانی چه عقلی چه تجربی وقتی مبانی شان مشکل داشته باشد یعنی یا مادیت است یا روش تجربه گرایی، با این حال ما چطور می توانیم نظریه پردازی هایی که براساس این مبانی صورت گرفته آنها را صحیح بدانیم؛ مانند ساختمانی است که پایه های آن سست و لرزان است.

 

وقتی که ما می گوییم علوم انسانی اسلامی یعنی بیاییم این مبانی را درست کنیم و براساس یک مبانی درست علوم بنا و نظریه پردازی و مطرح بشود ولی این به این معنا نیست که این علوم انسانی رایج را از بین ببریم و کاملا کنار گذاشته بشود بلکه در کنار این علوم نظریات صحیح هم مطرح شود و با هم مقایسه شود. همانطور که در سخنان ائمه اطهار و آیه قرآن آمده که: “فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ” که سخنان و نظریات آنان را می شنویم و در مقابل نظریه پردازان اسلامی هم می شنویم و از بین این دو بهترین قول را انتخاب می کنیم.

 

*حضرتعالی قائل هستید که علوم انسانی اسلامی در خلاء متولد نمی شود؟

 

بله همین طور است؛ هردو نظریات براساس فلسفه ای بنا شده است یکی براساس فلسفه مادی و دیگری براساس فلسفه الهی بناگذاری شده است. مثلا در بحث سیاست، سیاستی که معتقد است قدرت فضلیت است و حق وتو را به رسمیت می شناسد با این وجود این وضعی است که دنیا با آن مواجه است آیا واقعا علم سیاست این است؟! آیا علم سیاست باید براساس منافع بنا شود و نمی شود براساس فضلیت و انسانیت بنا شود؟ آیا حقوق بشرهمین است که این افراد می گویند و حقوق دیگر را نمی شود ترسیم کرد؟ متاسفانه امروزه برخی از نواندیشان ما به جای اینکه بیایند دین را احیا کنند متاسفانه از حیات انسانی خارج می کنند و بسیاری معتقدند که اسلام را کنار بگذاریم و همان چیزی که غربی ها می گویند سرلوحه زندگی خود قرار دهیم.

 

*با توجه به اینکه یک مقاومت خاصی در موضوع اسلامی سازی علوم انسانی در کشور وجود دارد و شاید دلیل آنها نقص هایی باشد که در طول ۴۰سال در جامعه اسلامی دیده اند؛ آیا یک دسته بندی از مخالفان اسلامی سازی علوم انسانی دارید؟

 

مخالفان اسلامی سازی علوم انسانی چند تا استدلال دارند اول اینکه می گویند شما که ادعای اسلامی سازی دارید در این ۴۰سال که حکومت دست شما بوده چه کارکرده اید و چون کارخاصی در این زمینه نکردید پس معلوم می شود اسلامی سازی علوم هم هیچ فایده ای ندارد. در جواب می گوییم آیا واقعا وزارت علوم و آموزش و پرورش ما در این راستا حرکت می کنند؟ ما الان بیش از دو میلیون جمعیت دانشجویی علوم انسانی داریم، واقعا وزرات علوم برای اسلامی سازی علوم دغدغه دارد، روسای دانشگاه ها و اساتید دغدغه دارند؟! درحالیکه برنامه ریزی نکردیم چه انتظاری داریم؛ در طول سال هزاران رساله دکتری و پایان نامه های کارشناسی ارشد ارائه می شود ولی متاسفانه هیچ خروجی ندارند. چرا روسای دانشگاه ها در این زمینه برنامه ریزی نمی کنند و وزارت علوم از دانشگاه ها بازخواست نمی کند.

 

سپس می گوییم که کار خاصی در این ۴۰سال انجام نشده خب چه کسی باید کار می کرد، جالب اینکه کسانی که در این سال ها تصمیم گیرنده بودند معتقدند که کار خوب انجام نشده است درحالیکه خودشان مقصرند، کسانی در این سال ها متولی علوم انسانی هستند که اغلب رشته های مهندسی و پزشکی اند و هیچ تصویری از این مساله ندارند و نمی دانند علوم انسانی چیست.

 

امروزه دانشگاه های ما فقط مسائل روزمره خود را اداره می کنند، اکثر روسای دانشگاه ها قدرت نرم افزاری ندارند، توان نرم افزاری این است که دانشجویی که از سالی که وارد می شود تا فارغ التحصیل می شود در حوزه علم چه چیزی بدست آورده است؛ حال می بینیم که دغدغه ای در این امور نیست.

 

الان من به عنوان مسوول کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول هستم می بینم که در این راستا واقعا امکانات نیست و با دست خالی داریم این کار را انجام می دهیم حتی بنده به وزیر علوم پیشنهاد دادم کسانی که در این زمینه می خواهند کتاب بنویسند فرصت مطالعاتی داده شود ولی کسی به این امور توجه ندارد ما الان تعداد زیادی رساله های دکتری داریم و به گروه های علمی گفته شود در راستای شورای تحول گام برداریم پس چرا این کار را نمی کنیم.

 

شورای تحول بودجه لازم را ندارد، ما این همه که برای فوتبال پول خرج می کنیم اگر یک هزارم آن را خرج این مساله می کردیم خیلی کارها در این زمینه می شد انجام داد؛ متاسفانه نه مجلس شورای اسلامی دغدغه لازم را دارد و نه برنامه ریزان فرهنگی ما؛ در حالی که باید به صورت جدی و بسیجی وار وارد این مساله شد و دغدغه اصلی مسوولان ما باشد.

متن کامل گفتگو را میتوانید از اینجا مطالعه فرمایید