دکتر محمد محمدرضایی
menusearch
mmrezai.ir

سخنرانی تحت عنوان "آسیب­های دین پژوهی معاصر" در جمع اساتید کلام و عقاید و دانش پژوهان مشهد

۱۳۹۷/۶/۳ شنبه
سخنرانی تحت عنوان "آسیب­های دین پژوهی معاصر" در جمع اساتید کلام و عقاید و دانش پژوهان مشهد
سخنرانی تحت عنوان

باسمه تعالی

دکتر محمد محمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران و رییس کارگروه فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول علوم انسانی در مجمع عالی حکمت مشهد سخنرانی خود را تحت عنوان "آسیب­های دین پژوهی معاصر" در جمع اساتید کلام و عقاید و دانش پژوهان ایراد و نیز در دانش افزایی اساتید کلام حوزه علمیه مشهد تحت عنوان رویکردهای مختلف به دین پژوهی که با همکاری مجمع عالی حکمت و مدرسه عالی نواب برگزار شد، مطالبی را اظهار داشتند. که رئوس کلی مطالب ایشان به قرار ذیل است:

ایشان، یکی از آفات دین پژوهی را تفسیر به رای دانسته که برخی از متفکران و دین پژوهان برخی اصول و امور غیر یقینی و ثابت نشده را اصل قرار داده و سعی می­کنند آیات و روایات را براساس آن تفسیر نمایند و بگویند که اسلام مدافع چنین نظریات اثبات ناشده­ای است.

علامه بزرگوار طباطبایی در کتاب ارزشمند المیزان به این آسیب اشاره می­نمایند:

در عصر حاضر، مسلک جدیدی در تفسیر متولد شده است و آن روش گروهی از مسلمان زادگان است که در اثر ممارست در علوم طبیعی و مانند آن که بر حس و تجربه مبتنی است و علوم اجتماعی که بر استقرای تجربی و آمار مبتنی است، این روش را پیش گرفته و به مذهب فیلسوفان حسی مشرب پیشین اروپا یا مذهب پراگماتیسم که می­گوید: ادراکات انسان هیچ ارزشی ندارد، مگر به میزانی که ثمره عملی بر آن مترتب شود؛ عملی که نیازهای زندگی به حکم ضرورت، آن را تعیین می­کند، گرایش یافته، می­گویند ممکن نیست معارف دینی با روشی که مورد تصدیق این علوم است، مخالف باشد و اصالت از آن ماده و خواص آن است و هر آنچه دین از آن خبر می­دهد، نظیر: عرش، کرسی، لوح و قلم که علوم طبیعی نمی­تواند آن­ها را اثبات کند، باید تاویل کرد و ... و این چکیده­ای است از اقوال و لوازم آرای کسانی که پیروی از روش حسی و تجربی، آنان را به چنین روش تفسیری سوق داده است. "(المیزان، ج 5،ص 10)

در اینجا به یکی از مصادیق تفسیر به رای در زمان حاضر اشاره می­کنم و آن انطباق و سازگاری اعلامیه حقوق بشر با اسلام می­باشد.

ابتدا دلایل مدافعان این سازگاری که به طور برجسته در عقاید جناب آقای دکتر محمد مجتهد شبستری متبلور شده است مطرح و سپس مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد. جالب آن است که مدافعان این سازگاری که خود را روشنفکر دانسته، مخالفان خود را متعصب و هم عقیده با داعش می­دانند. و اینک ادله این سازگاری و تفسیر به رای:

  1. یکی از پیش فهم­های باطل در مقام تفسیر متون اسلامی که همه خشونت­ها (از جمله خشونت داعش) از آن برمی­خیزد، آن است که اعتقاد داشته باشیم که اسلام حاوی یک سلسله نظام­های ثابت و ابدی معرفتی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی برای همه انسان­ها در همه عصرها است.
  2. تنها راه ممکن برای جلوگیری از خشونت و ایزوله شدن، به رسمیت شناختن حقوق بشر غربی است یعنی اعتراف به سه مساله آزادی، عدالت و صلح جهانی که اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می­نماید.
  3. ماهیت حقوق بشر باید غیر دینی باشد، یعنی از متون دینی گرفته نشده باشد. زیرا اگر بگوییم این حقوق را خدا داده است، دیگر حقوق بشربما هو بشر نخواهد بود و همچنین دیگر مردم آن را نمی­پذیرند، زیرا که می­گویند ما اصلاً خدای شما را قبول نداریم تا حقوق را از او بگیریم. و نیز اگر حقوق بشر را از کتاب و سنت اسلامی بگیریم، معیار و میران مشخص برای صحت تفسیرهای مختلف از قرآن و سنت وجود ندارد. اما برای حقوق بشر انسانی معیار روشنی برای صحت آن وجود دارد و آن اجماع جهانی است. اگر کسی بگوید مدعای بشر غیر از این است می­گوییم بشر را جمع کنید تا ببینیم مدعایشان چیست؟

بر اساس این اصول، جناب آقای دکتر محمد مجتهد شبستری معتقدند که تنها راه اجتناب از خشونت در کشورهای اسلامی آن است که اسلام و تعالیم آن را کنار گذاشته و اعلامیه حقوق بشر را جایگزین آن کنیم.

و اینک نقد و بررسی آنها

  1. تفسیرهای متفاوت از یک متن، دلیل کنار گذاشتن آن نیست. البته فهم از قرآن و سنت، یک منطق خاص دارد که بر اساس آن می­توان فهم­ها را مورد داوری قرار داد و فهم صحیح را از سقیم تشخیص داد. و همچنین از اعلامیه حقوق بشر هم تفسیرهای مختلفی وجود دارد در هر مساله­ای که در سازمان ملل و شورای امنیت مورد بحث قرار می­گیرد اختلاف نظرها کاملاً مشهود است بنابراین اگر به نظر ایشان تفسیرهای مختلف از یک متن، سبب کنارگذاشتن آن است باید اعلامیه حقوق بشر را هم کنار بگذاریم.
  2. اعلامیه حقوق بشر نتوانسته از خشونت جلوگیری کند که مساله فلسطین و حمایت کشورهای غربی آمریکا و اروپا از حاکمان مستبد کشورها که بر اساس رای مردم انتخاب نشده­­اند، شاهدی بر این مدعا است و نیز حق­ وتو در شورای امنیت که یک حق ظالمانه­ایی است، و بر اساس قدرت و ثروت و خشونت بنا شده است، عاملی است برای خشونت. در عین حال اختلاف نظر در مورد این مسایل در بین کشورهای عضو وجود دارد. این گونه نیست که همه کشور های عضو موافق تفسیر واحدی از آنها باشند.
  3. تفاوت اساسی بین عدالت و آزادی در اسلام و اعلامیه حقوق بشر وجود دارد. آزادی در اسلام، آزادی از امیال نفسانی یعنی طاغوت درون و برون است ولی آزادی در اعلامیه حقوق بشر، اگر وجود داشته باشد، آزادی از طاغوت­های بیرون است و اسیر امیال و تمایلات نفسانی شدن. در صورتی که همان مدافعان سینه چاک اعلامیه حقوق بشر از طاغوت­ها و حاکمان مستبد کشورها به دلیل تامین منابع اقتصادی حمایت همه جانبه می­کنند.
  4. این منظق درست نیست که اگر اسلام یک سلسله الزامات اخلاقی، اجتماعی مشترک و ثابت را برای همه انسان­ها توصیه کند، پیش فرض باطلی است ولی اگر همان­ها را اعلامیه حقوق بشر توصیه کند پیش فرض درست و صحیح است. در ضمن نظام­های معرفتی اسلام بر حقایق غیر قابل انکار متکی است و نیز نظام­های اخلاقی و فقهی آن بر مصالح و مفاسد نفس الامریه که در هر زمان و مکانی درست و صحیح است.
  5. داعش دست پروده اسلام نیست، بلکه همان گونه که وزیر خارجه و رییس جمهور آمریکا به آن اعتراف کرده­اند دست پروده کشورهای استعماری و ارتجاع منطقه است.
  6. این گونه نیست که اگر حقوق بشر به نام خدا مطرح شود مردم از آن استنکاف کنند، زیرا مردم جهان این قدر بی منطق و عنود نیستند که از خدا تبری بجویند. بسیاری از فیلسوفان اخلاق معتقدند که اگر اخلاق بدون خدا باشد، پشتوانه محکمی برای آن وجود ندارد. امروزه، یکی از مشکلات حقوق بشر کنونی، عدم ضمانت اجرایی الزامات آن است که خدا و دین می­تواند پشتوانه محکمی برای آن باشند
  7. اجماع جهانی معیار مناسبی برای صحت حقوق بشر نیست، زیرا نه کشورهای صاحب حق ­وتو آن را می­پذیرند و نه اجرای آن عملی است. زیرا امکان ندارد که در مورد هر مساله­ای، از همه مردم دنیا رای گیری کنیم.

بنابراین استدلال­های ایشان که براساس آنها اعتقاد دارند که تنها راه اجتناب از خشونت در کشورهای اسلامی آن است که اسلام را کنار بگذاریم و اعلامیه حقوق بشر را جایگزین آن کرده و پای بند به آن باشیم و نیر این عقیده ایشان که قرائتی از اسلام صحیح است که هماهنگ با حقوق بشر غربی باشد، صحیح نیست.

ایشان در ادامه، به برخی از علل روان شناختی و جامعه شناختی الحاد اشاره نمودند: اکثر ملحدین مشهور نظیر فردریش نیچه، دیویدهیوم، برتراندراسل، ژان پل سارتر، آلبرکامو، آرتور شوینهاور و دنیل دئت، جوزف استالین، آنتونی فلو، ریچارد داوکینز، جان استوارت میل، فرئرباخ، ولتر و زیگموند فروید و نیز ...... تجربه کودکی و بلوغ ناشاد و نیز پرورش نامتعارفی داشته­اند. اکثر آنها، یکی یا هر دو والدین خود را در کودکی به علت مرگ زودرس یا علل دیگری نظیر جدایی از همسر، اعتیاد، ترک خانواده و ... از دست داده­اند و جایگزین مناسبی برای پدر و مادر نیافته­اند. برخی از آنها پدر و مادر به لحاظ اخلاقی فاسد داشته­اند و برخی دیگر مورد آزار و اذیت پدران خشن و مستبد خود قرار گرفته­اند به گونه­ای که از والدین خود نفرت داشته­اند و نیز برخی با برخوردهای نادرست و غیر اخلاقی پدران کلیسا مواجه شده­اند.

عامل دیگر گرایش به الحاد، لذت گرایی و عدم پای بندی به الزامات اخلاقی بوده است و نیز برخی به خاطر بحران هویت و شهرت طلبی به الحاد روی آورده­اند.

سردمداران الحاد تلاش می­کنند با استفاده از رسانه­های جمعی خدایگان الحاد را که عبارتند از خشونت، سکس و افیون، به روشهای مختلف، در جامعه تبلیغ نمایند.

با این سه عامل سعی می­کنند توجه جامعه را از معنویت به سوی الحاد سوق دهند. افراد جامعه­ای که از صبح تا شب، فکر و ذکر آن خشونت، سکس و افیون است یا آمار خودکشی در آن بالا است یا به سوی الحاد روی می­آورند.

بنابراین متولیان فرهنگی جامعه بدانند که الحاد و بی اعتقادی یک مساله بیچیده­ای است که صرفاً مسائل نظری دلیل آن نیست. فرهنگ بی­خدایی و الحاد در همه ابعاد زندگی انسان رسوخ می­کند.

ایشان در بحث دانش افزایی نیز به انواع رویکردهای دین پژوهی رایج در غرب اشاره و سپس مبانی آنها را مورد نقد و بررسی قرار دادند. آن رویکردها عبارتند از:

  1. رویکرد مردم شناختی به دین
  2. رویکرد پوزیتیویستی و طبیعت گرایانه به دین
  3. رویکرد اخلاقی به دین
  4. رویکرد جامعه شناختی به دین
  5. رویکرد پراگماتیستی به دین
  6. رویکرد پدیدار شناختی به دین
  7. رویکرد تحلیلی به دین